این بیماری اجتماعی در موارد بسیاری چنان عادی انگاری شده است که اصلاً آنها را نمیبینیم و یا جزء بدیهیات به حساب میآوریم.
خانمی که شوهرش او را تهدید کرده که اگر پسر نزاید، طلاقش میدهد؛ ناچار است از این رژیم غذایی تعیین جنسیت بهره ببرد.
آن چیزی که همیشه مغفول مانده است، این مهم است که صدای نوجوانان در گفتمان عمومی شنیده نمیشود و عموم مردم اهمیتی برای زندگی نوجوانان قائل نیستند.
چنانچه سیاستهای جمعیتی بخواهد در جهت افزایش باروری حرکت کند، به طور قطع ضروری به نظر می رسد که در مورد احترام به حقوق زنان و تقسیم وظایف در درون خانواده بیشتر کار کند و از طریق فرهنگ سازی و گفتمان سازی به این مسئله بپردازد و باید بپذیریم در وضعیت کنونی جامعه، فقط مردان نمیتوانند نان آور خانه باشند و نیاز است زنان در جامعه به اشتغال بپردازند؛ اما هنوز کار کردن زنان یک پدیده لوکس تلقی میشود و نه یک نیاز.
به طور معمول زنان با انجام وظایف خانـه داری مشکلی ندارند و غالباً آن را مطلوب و رضایت بخش می دانند؛ اما توقعات اعضای خـانواده و محدود کردن تمام کارهای خانه بـه زنـان، ممکـن اسـت موجـب رنجـش آنهـا شـود؛ به طوری که این احساس در آنها تقویت می شود که از آنها بهره کشی می شود.
وجود باورهای برجای مانده از جاهلیت قدیم و عصر جدید سبب شده که بسیاری از خشونت ها در خانواده و جامعه به زنان تحمیل شود و دردآورتر آنکه زنان نیز آن ها را طبیعی پندارند.
پدر مدرن برای فرزندش اغلب چیزی اسطوره ای و غیر قابل دسترس می شود. او صبح زود از خانه می رود، تمام روز در جایی “در محل کار” کاری مهم انجام می دهد، و در شب او خسته می شود. برای او فقط یک روزنامه و یک تلویزیون کافی است، گاهی اوقات یک کامپیوتر.
درصد قابل توجهی از زنان سطح آگاهی کمی درباره اهدای خون دارند. این موضوع نیاز به آموزش، فرهنگسـازی صحیح و ایجاد انگیزه از طریق انتشار اطلاعات مربوط به اهدای خون دارد.
زن ایرانی در گذشته نه چهره ای از خود نشان داده است و نه به دلایل اجتماعی کسی توانسته است، چهره او را به جلوه های مختلفش تصویر کند. بنابراین زن در کنار اموال و احشام، موضوع تصاحب و نگهبانی مرد/ شوهر است و همچون موجودی ضعیف کمتر از مرد و نیازمند سرپرستی مرد/شوهر بازنمایی شده است.
ادبیات زن ستیزانه ای در شاهنامه است که غالباً از زبان قهرمانان داستان است و پژوهشگران معتقدند، چنین ادبیاتی باور عمومی موجود در فرهنگ اجتماعی آن زمان را نشان می دهد و نه لزوما عقاید شخصی فردوسی.
در همه دورانهایی که تاریخ پیش رفته، زنان در جوامع مرد سالار بسان کالایی بیش نبوده اند و معتقد هستم، طراحی این نوع بنرها تیشه زدن به ریشه هویت زن است. کار فرهنگی با تحقیر پیش نمیرود.
زنان به ویژه بر اساس ویژگی های جسمانی شان مورد قضاوت قرار می گیرند و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد.
بسیاری از اخبار مربوط به زنان در خوشبینانه ترین حالت برای مدتی کوتاه، فضای رسانهای کشور را تحت الشعاع قرار می دهد. گاهی تصور می شود وضعیت به این شکل پیش می رود که تنها به دنبال شوی سیاسی هستیم و بسیاری از موارد حاد که انتظار میرود از روند رو به پیشرفت در زمینه کاهش آزار و اذیت زنان و مسائلی که در بعضی از شهرها تبدیل به دغدغه زنان شده است، برخوردار باشیم، همچنان در هاله ای از سکوت پنهان مانده است.
منطبق نبودن آنچه که آموزش و پرورش به دانش آموزان ارائه می دهد با آنچه نیاز های جامعه می طلبد، نکته ی کلیدی در بیراهه رفتن این نظام آموزشی است.
به راستی زمانی که رابطه بر ضابطه بر کشور سایه می افکند و کمتر خبره شدن یا به اصطلاح قدیم ترها(استاد شدن در کار) معنا پیدا می کند و می آموزیم غیر از بالابردن آگاهی و مهارت خود در زمینه زندگی خانوادگی، شغلی و … به راهکارهای دیگری متوسل شویم ، دیگر اهمیتی پیدا نمی کند تا زمانی برای مطالعه بگذاریم.