عصر زنان

دانش آموزان تازه نفس در رکاب آموزش و پرورش خسته

منطبق نبودن آنچه که آموزش و پرورش به دانش آموزان ارائه می دهد با آنچه نیاز های جامعه می طلبد، نکته ی کلیدی در بیراهه رفتن این نظام آموزشی است.

به گزارش عصر زنان، در گذشته آنچه در مدرسه گفته می شد، بیشتر با خانه و جامعه همخوانی داشت، ولیکن امروز در بیشتر اوقات موضوعاتی که دانش آموزان در مدرسه می آموزند با آنچه در خانواده و جامعه می بینند و می شنوند، بسیار متفاوت است، از این رو کودکان و نوجوانان در گرداب تناقضات دست و پا می زنند.”
سوالی که مطرح می شود این است که ما برای دانش آموزان علاوه بر برخی برچسب ها و عناوین مانند( دهه هشتادی،دهه نودی، گودزیلا، نسل z و …) چه کرده ایم؟!
حال که کودکان و نوجوانان بهترین ساعات زندگی خود را در مدرسه می گذرانند، نظام آموزشی مطلوب آن است که آنان پس از طی این مراحل، احساس بالندگی و رشد پیدا کنند، نه احساس سرخوردگی.
مقوله آموزش عملا تبدیل به یک دغدغه جهانی شده است. مهم ترین دلیلش این است که سیاستمداران به آموزش به عنوان سرمایه ای می نگرند که اصلی ترین زیر ساخت رشد اقتصادی است.
از تجربیات پنج کشور اول دنیا در آموزش و پرورش در می یابیم، این کشورها از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراوانی رنج می بردند، اما از طریق ایجاد سیستم های آموزشی قوی که به رشد اقتصادی و اجتماعی این کشورها کمک کرد، توانستند دوباره روی پای خود بایستند و این امر باعث شد تا در ردیف کشورهای پیشرفته قرار بگیرند.
اما در ایران بر خلاف سایر حوزه ها ما مطالبه گری عمومی کمی داریم. آموزش و پرورش در زمره دستگاه های مصرفی و هزینه بر طبقه بندی می شود.
ساختار آموزش و پرورش در نیم قرن گذشته تغییری نکرده است‌. اهداف ترسیم شده برای آموزش و پرورش با خروجی آن بسیار فاصله دارد و در حقیقت، سیستم آموزشی ما توان پاسخگویی به نیازهای نسل حاضر را ندارد.
مدارس نمی توانند دانش آموزان را برای زندگی اجتماعی آماده کنند، مگر اینکه در درون خود شرایط زندگی اجتماعی را فراهم کنند. این در حالی است که مدارس ما، مدارس زندگی نیستند.
با نگاهی گذرا به آسیب هایی که امروز با بی تدبیری بر پیکره کودکان و نوجوانانمان وارد کرده ایم؛ از آمار بالای مصرف قلیان، سیگار و انواع مخدر در میان دانش آموزان تا روند صعودی خودکشی ها در بین آنها و نرخ بالارفته ترک تحصیل کرده ها درمی یابیم، در سیستم ناکارآمد آموزش و پرورش چه بر سر دانش آموزان آورده ایم.
در میان سرریز انبوه تکلیف و امتحان و تدریس یک طرفه و یکنواخت، روش های تلقین و حفظ مطالب درسی، یادمان رفته به کودک و نوجوان، هنر زندگی بیاموزیم که چگونه تعادل بین آزادی و مسئولیت را در زندگی خود فرا گیرد؟
چگونه با تنهایی خود مواجه شود؟
چگونه در مقابل ناامیدی، مقاومت درونی پیدا کند؟
در عصر حاضر، در سیستم آموزش و پرورش بسته و مقاوم در برابر تغییر و تازگی، هنوز کودکان و نوجوانان در مدارس با جنب و جوش و دویدن توبیخ می شوند و یا بخاطر نحوه پوشش در مدرسه، از سوی دست اندرکاران آموزش تهدید می شوند.
از ایجاد رعب و ترس در کلاس و مدرسه، از تهدید و بدزبانی با دانش آموز نوجوان، از فشار برای تحمیل نظرات خود، از نصیحت و موعظه های تکراری تا تحقیر شخصیت کودک و نوجوان و … به ضرورت توجه بیشتر به این وزارتخانه ی مهجور هدایت می شویم.
خلاصه اینکه در نظام آموزش و پرورش فعلی، دانش آموزان در شکل گیری هنجارها، تصمیمات و برنامه های مدرسه هیچ تاثیری که ناشی از نقش فعال آنان باشد، ندارند؛ جز انجام کارهای فردی که حتی آن را نیز خود تعریف نمی کنند، مسئولیت دیگری ندارند و لذا مسئولیت پذیری را فرا نمی گیرند‌
منطبق نبودن آنچه که آموزش و پرورش به دانش آموزان ارائه می دهد با آنچه نیاز های جامعه می طلبد، نکته ی کلیدی در بیراهه رفتن این نظام آموزشی است.
چنانچه به سراغ آمار در این حوزه برویم، کشورمان ایران علیرغم پیشرفت نسبی در آموزش کمی، در دستیابی به اهداف آموزش کیفی ناموفق بوده است، در نتیجه سبب نزول رتبه کشورمان به ۵۱ در میان ۷۶ کشور جهان شده است. عددی که نمایانگر بی توجهی دولتمردان به مقوله آموزش و پرورش است. دردناک تر آنکه دریابیم کیفیت آموزش مدرسه ای کودکان و نوجوانان کشورمان از کشورهایی نظیر آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان، بحرین و امارات نیز جامانده است.
مسئولیت رشد و تربیت محور بودن از گم شده های نظام آموزشی ماست ، در حالیکه رسالت اصلی آن توان بخشیدن به فرد فرد انسانها در جهت توسعه ی کامل استعدادها و شناخت توانمندی های خلاق نوجوانان است و البته این مهم در تلاطم درگیری دانش آموز با نظام نمره گذاری و نابرابری اجتماعی و آموزشی و در زیر فشارهای روحی و روانی ناشی از کنکور سراسری ناپدید می گردد.
به راهکارها که می اندیشیم، پی می بریم چه بسیار کارشناسان این حیطه، که پیش از من و شما درد را تشخیص داده اند و در کمال ناباوری در دادن مرهم وقت کشی می کنند.
پرواضح است؛ آموزش و پرورش به دلیل ماهیت انسانی و پیچیده آن و کارکردهای حساس اجتماعیش، محل آزمایش و خطا نیست.
کلان ترین مسئله ای که در حوزه سیاست های آموزش و پرورش قابل رصد است، فقدان سیاست گذاری های کاربردی و سردرگمی در راهبری این نهاد بزرگ است.
کیفیت آموزش و پرورش و از همه مهم تر بهای باارزش عمر کودک و نوجوان کشور باید به یک مطالبه ی ملی تبدیل شده و مسئولان ، رسانه ها و صاحبان تریبون، لابه لای نزاع های سیاسی و اقتصادی خود، به این مهم نیز بپردازند و پیگیر بهبود نظام آموزش و پرورش باشند.
این را هم خاطر نشان کنیم کودکان و نوجوانان علیرغم اینکه ما تصور می کنیم هنوز در دوره فرزندسالاری به سر می برند و تنها سرگرم بازی و تفریح هستند؛ ولیکن باید بپذیریم چالش های اقتصادی جامعه اعم از گرانی و تورم و بیکاری بر فرایند آموزشی آنها تاثیر گذارده و نوجوانان را دچار سستی و نگرانی از آینده مبهم ساخته است.
شاید گفته ی وزیر آموزش و پرورش فعلی، مهر تاییدی بر مطالبی که گفته شد، باشد و آن اینکه “آموزش و پرورش در حرف اولویت و در عمل هیچ است.”
– مهدیه ملک شیخی تحلیلگر مسائل اجتماعی


برچسب ها:
تمام حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری عصر زنان محفوظ است