کلیشهها چنان در ذهن ما نقش میبندند که متقاعد کردن افراد به استعدادشان در زمینههایی که ذهنشان گرفتار کلیشههاست، سختتر میشود. مانند: “زنان قوه تشخیص ندارند” یا “این دختر مردیه واسه خودش” و … در این میان کلیشههای جنسیتی در زندگی شغلی زنان تاثیر بسزایی دارند.
هیچ کودکی شب را بدون بیدار شدن صبح نمی کند. همه کودکان حتی همه بزرگسالان چندین بار در طول شب بیدار می شوند. تنها تفاوت در مدت بیدار ماندن است. عده اندکی بعد از بیدار شدن بدون هیچ مشکلی دوباره به خواب می روند. عدهای دیگر کاملاً از خواب بیدار می شوند و گریه می کنند و نمی توانند دوباره به راحتی بخوابند.
پدر مدرن برای فرزندش اغلب چیزی اسطوره ای و غیر قابل دسترس می شود. او صبح زود از خانه می رود، تمام روز در جایی “در محل کار” کاری مهم انجام می دهد، و در شب او خسته می شود. برای او فقط یک روزنامه و یک تلویزیون کافی است، گاهی اوقات یک کامپیوتر.
بار اقتصادی بیماری اتیسم در ایران با توجه به میانگین درآمد خانوارهای ایرانی بسیار زیاد است. بنابراین، فشار زیادی به خانواده ها برای درمان و مراقبت بیمار اتیسم تحمیل می شود.
درصد قابل توجهی از زنان سطح آگاهی کمی درباره اهدای خون دارند. این موضوع نیاز به آموزش، فرهنگسـازی صحیح و ایجاد انگیزه از طریق انتشار اطلاعات مربوط به اهدای خون دارد.
زنان به اشتباه بر این باورند که ورزشکاران زن دارای بدنی مردانه و خشن هستند. در واقع وجود هورمون تستوسترون در بدن مردان باعث عضلانی شدن بدن آنها می شود. تمرینات شدید ورزشی، میزان ترشح و تولید این هورمون را در بدن مردان افزایش می دهد. در حالی که مقدار این هورمون در بدن زنان بسیار کم است و افزایش فعالیت بدنی برای زنان تاثیری در افزایش میزان ترشح این هورمون ندارد.
بعضى هنوز بر این باورند که زنان توانایى و شایستگى انجام مشاغل را ندارند و به سبب انعطاف پذیرى و روح حساسى که دارند، در به کارگیرى قدرت و انجام مشاغل گوناگون، از ضعف و ناتوانى برخوردارند. زنان جامعه ما در انجام مشاغل بزرگ و مدیریت هاى کلان موفقیت هایى کسب کرده اند. گرچه هنوز به اعتبار و ارزش واقعى خود نرسیده اند، اما راه را براى پیمودن و رسیدن به موفقیت پیدا کرده اند.
زن ایرانی در گذشته نه چهره ای از خود نشان داده است و نه به دلایل اجتماعی کسی توانسته است، چهره او را به جلوه های مختلفش تصویر کند. بنابراین زن در کنار اموال و احشام، موضوع تصاحب و نگهبانی مرد/ شوهر است و همچون موجودی ضعیف کمتر از مرد و نیازمند سرپرستی مرد/شوهر بازنمایی شده است.
ممکن است گاهی آگاهی ترسناک به نظر برسد، ولیکن تلنگری می تواند باشد که ما زنان بیشتر به سلامت جسمی و روحی خود توجه نشان دهیم.
زنی که حکم می دهد، نمی تواند زیر حکمش را امضا کند و روال کار به این صورت است که به جهت اینکه یک رای رسمیت پیدا کند، باید امضای یک مرد را نیز داشته باشد. دادرس مردی که حتی ممکن است، سابقه کار کمتری داشته باشد.
دشواری فرهنگی و زبان نارسای سنتی ما موجب شده که درباره اهمیـت دسترسـی به “بهداشت قاعدگی” صحبتی نشود. ضرورت تأمین بهداشت زنان نکته ای است که جامعه باید بپذیرد و برای تأمین دسترسی زنان به بهداشت زنانگی نیز سرمایه گذاری کند.
بسیاری از مسئولان که تنها فرهنگ سازی را در نصب بنر خلاصه می کنند، یک بار هم پیش آمده است که بازخورد محتوای بنرهای فرهنگی خود را رصد کنند تا دوباره کاری و یا کار بیهوده نکنند؟
از اینکه دانشگاه، دیگر به همگان تعلق دارد و نه به عده معدود “نخبگان” خرسندیم، اما بیم آن می رود که معیارهای یادگیری، خلاقیت و نوآوری افول کنند و کیفیت و کمال به مفاهیم پوچ و بی معنا تبدیل شوند، و به تعبیر اندیشمندی از دانشگاه جز ویرانه ای آباد به جای نماند.
در دوران بلوغ اکثر افراد دچار حساسیت به شکل ظاهری اعضای صورت و اندام خود می شوند، ولی به مرور زمان از میزان این نگرانی ها و حساسیت ها کم می شود. در گروهی از افراد این نگرانی ها، ماندگار می گردد و موجب ایجاد اختلال خود زشت انگاری می شود.
تبعیض جنسیتی در حوزه اشتغال موجب میشود، افزایش میزان اشتغال زنان لزوماً به معنای بالا رفتن نقش آن در توسعه نباشد.