عصر زنان

تا به حال افسردگی را تجربه کرده اید؟

تعداد به ظاهر بالای زنان افسرده تبیین می‌کند، زنان و مردان «اجتماعی می‌شوند» تا هیجانات خویش را به‌طور متفاوت تجربه و ابراز کنند. از این رو احتمال بیشتری می رود که زنان راجع به احساس خویش با پزشکان مشورت کنند؛ در حالی‌ که بیشتر احتمال دارد مردان از مشورت اجتناب کنند

به گزارش عصر زنان، افسردگی شایع ترین بیماری روانی قرن حاضر است. افسردگی نوعی اختلال روانی است، که در برابر فشارهای زندگی ایجاد می شود و بر فکر، احساس، رفتار و عملکرد جسمانی فرد تأثیر می گذارد.

برخی آمارها نشان می دهند، ابتلا به بیماری افسردگی در هر ۱۰۰هزار نفر از جمعیت مردان بیش از ۳۵۰۰ ابتلا و در جمعیت زنان نزدیک به ۵۰۰۰ مورد است. در کشور ما تعداد مبتلایان در زنان قریب به دو برابر مردان است. شواهد نشان می دهد؛ تهران با بیشترین تعداد ابتلا به افسردگی در صدر استان‌های کشور قرار دارد.

نتایج بررسی ها نشان می دهد که بیماری روانی افسردگی در زنان از عوامل متعددی تأثیر می گیرد که در شبکه پیچیده ای از روابط علّی با یکدیگر قرار دارند.

فشار روانی زنان دارای منشأ اجتماعی است و با ساختارها و نظام اجتماعی ارتباطی وسیع و تنگاتنگ دارد. دست یابی نابرابر زنان به منابع ارزشمند در خانواده، تقسیم جنسیتی کار و نوع روابط قدرت در خانواده همراه با وضعیت اجتماعی/ اقتصادی و متغیرهای مربوط به پیشینه زنان در ایجاد فشارهای روانی در آنها نقش مهمی دارد.

تفاوت های دو جنس در راه اجتماعی شدن اثرگذار است

محققان دریافته‌اند که تفاوت‌های جنسیتی در جامعه‌پذیری می‌تواند در میزان افسردگی نیز نقش داشته باشد. دختران عموماً به گونه‌ای اجتماعی می‌شوند که نسبت به نظرات دیگران مراقب و حساس‌تر باشند، در حالی که پسرهای کوچک اغلب تشویق می‌شوند تا احساس تسلط بیشتری داشته باشند و مستقلانه زندگی کنند.

جامعه امروزی تأکید دارد که جنسیت مردانه باید با ویژگی هایی مانند عقلانیت، دوری از احساسات و سرسختی همراه باشد و یک مرد باید از هر چیزی که زنانه تلقی می شود اجتناب کند؛ از جمله نشان دادن هیجانات خود.
برخی از محققین پیشنهاد می کنند که این نوع اجتماعی شدن ممکن است باعث شود افسردگی در مردان به شکل متفاوتی بروز کند. به عبارتی ممکن است مردان نیز پا به پای زنان مستعد افسردگی باشند ولی با توجه به انتظارات جامعه، آن ها افسردگی خود را نشان ندهند.

نقش های اجتماعی

زنانی که خانه‌دار و مادر می‌شوند ممکن است حس کنند که جامعه نقش‌های آن ها را بی‌ارزش می بیند. از سوی دیگر، زنانی که شغلی را در خارج از خانه دنبال می‌کنند، احتمال می رود با تبعیض و نابرابری شغلی مواجه شوند یا ممکن است بین نقش خود به عنوان همسر و مادر و کارشان تعارض داشته باشند.

این مدل اجتماعی شدن نقش‌های جنسیتی و تأکید جامعه بر ویژگی‌های جنسیتی مختص هر جنس، با چگونگی کنار آمدن افراد با استرس و تأثیرات استرس بر سلامت مرتبط است.

سبک های مقابله‌ای

زنان تمایل دارند از سبک مقابله‌ای متمرکز بر احساسات و نشخوار فکری استفاده کنند، مشکلات خود را در ذهنشان مرور کنند. در حالی که مردان تمایل دارند از شیوه‌های مقابله‌ای متمرکز بر مشکل و حواس‌پرتی استفاده کنند تا به آن‌ها کمک کند مشکلات خود را فراموش کنند. این سبک مقابله‌ای نشخوار فکری می‌تواند منجر به دوره‌های طولانی‌تر و شدیدتر افسردگی شود و زنان را دربرابر افسردگی آسیب پذیر تر می‌کند.

رویدادهای استرس زا در زندگی

زنان در طول زندگی خود ممکن است رویدادهای استرس زای بیشتر و شدیدتری را تجربه کنند و نسبت به مردان حساسیت بیشتری نسبت به آنها داشته باشند.

دختران نوجوان بیشتر از پسرها رویدادهای منفی زندگی را گزارش می کنند که معمولاً به روابط آنها با والدین و همسالانشان مربوط می شود و بیشتر از پسرها دچار پریشانی می‌شوند.

علائم افسردگی در زنان به شرح زیر است:

اضطراب شدید

معمولاً زنان افسرده دائماً درگیر اضطراب و پریشان‌حالی هستند و نمی‌توانند این احساسات را کنترل و سرکوب نمایند.

اختلالات اشتها

بروز اختلال در اشتها یکی از شایع‌ترین علائم افسردگی در زنان شناخته می‌شود. ارتباط قوی بین افسردگی در زنان و اختلالات خوردن مانند بی‌اشتهایی و پرخوری عصبی وجود دارد.

سوءاستفاده از مواد مخدر و الکل
در حالت معمول زنان سعی می‌کنند سلامت جسم و روان خود را حفظ کنند، اما زنان مستعد افسردگی تمایل زیادی به مصرف مواد مخدر و الکل دارند. برخی از زنان مبتلا به افسردگی کاملاً وابسته به این مواد مضر هستند. خوب است بدانید که سوءمصرف مواد مخدر و الکل ضمن اینکه علامت روشنی از افسردگی است، می‌تواند منجر به تشدید شرایط بیماری شود و درمان را دشوار کند.

شایع‌ترین علائم افسردگی در زنان متأهل به شرح زیر است:

احساس پوچی مداوم
ناراحتی همراه با تمایل به گوشه‌گیری
احساس گناه و بی‌ارزش بودن
بدبین بودن نسبت به تمام مسائل
تشدید افکار خودکشی
اقدام به خودکشی
افزایش و کاهش وزن
تحریک‌پذیری، بی‌تفاوتی و بدون دلیل گریه کردن
کاهش سطح میل جنسی یا از دادن کامل میل جنسی
احساس خستگی و کند شدن عملکرد فیزیکی
کاهش سطح تمرکز و فراموش کردن چیزها
بیش ازحد نرمال خوابیدن

از سوی دیگر به دنبال قطع قاعدگی و یائسگی علایمی همچون گرگرفتگی، عرق شبانه، از دست رفتن توده استخوانی، آتروفی واژن، و در طولانی مدت افزایش خطرات قلبی عروقی و احتمالا افسردگی رخ می دهد. علایم یائسگی از علایمی هستند که می توانند فرد را مستعد افسردگی سازند.

بنابر آنچه گفته شد؛ افسردگی متعلق به قشر خاصی نیست؛ اما برخی از افراد جامعه به دلیل موقعیت خاص، نسبت به این اختلال آسیب پذیرند. در هر مقطع معینی از زمان، ۱۵ تا ۲۰ درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی نشانه های افسردگی را نشان می دهند.

افسردگی زنان خانه دار یکی از رایج ترین انواع افسردگی خانم ها است که در جامعه بسیار دیده می شود و یکی از موضوعات همیشگی جلسات مشاوره روانشناسی است.

به نظر می آید؛ اولین راه درمان افسردگی خانم های خانه دار شناخت دقیق علل و نشانه های آن است.

کسالت و بی حوصلگی، کم شدن معاشرت با دوستان و فامیل، بی هدفی و حس بیهودگی از نشانه های جدی افسردگی زنان خانه دار است.

ایجاد تغییر در زندگی روزانه، کمک گرفتن از سایر اعضای خانواده از جمله همسر و فرزندان، ایجاد تغییرات حتی کوچک در امور روزمره، شرکت در امور اجتماعی و درگیر شدن در کارها و سرگرمی هایی مطابق با سلیقه و استعداد زن خانه دار، کمک و تکنیک های ساده ای برای رهایی از این افسردگی است.

خاطرنشان کنم؛ تعداد به ظاهر بالای زنان افسرده تبیین می‌کند، زنان و مردان «اجتماعی می‌شوند» تا هیجانات خویش را به‌طور متفاوت تجربه و ابراز کنند. از این رو احتمال بیشتری می‏ رود که زنان راجع به احساس خویش با پزشکان مشورت کنند؛ در حالی‌ که بیشتر احتمال دارد مردان از مشورت اجتناب کنند؛ مگر به‌ دلیل عوامل جسمی باشد. مردان در واکنش به عوامل فشار نسبت به زنان بی‌خیال‌تر هستند و کمتر احساسشان را بیان می‌کنند. آنها بیشتر می‌کوشند مشکل را کنترل کنند، آن را بپذیرند، به موقعیت فکر نکنند و به راه‌حل‌های آن بیندیشند؛ اما زنان بیشتر دعا می‌کنند، از خدمات اجتماعی کمک می‌گیرند و احساساتشان را بیان می‌کنند. این موارد در تبیین آمار پایین‌تر افسردگی مردان به ما کمک می‌کنند.

به هر حال، توجه به راهکارهای درمان و پیشگیری اختلالات روانی از جمله افسردگی، بسیار ضروری است؛ زیرا اختلالات روانی تأثیرات مخرب و گسترده­ ای بر جامعه ­می­ گذارند. یکی از پیامدهای اختلالات روانی در جامعه، بار اقتصادی است که اختلالات روانی به جامعه تزریق می­ کند. اختلالات روانی از جمله افسردگی، هزینه­ های اقتصادی مستقیم از قبیل بار مالی اقدامات تشخیصی، درمان، بازتوانی و … دارند؛ اما هزینه­ های اقتصادی مستقیم این اختلالات در برابر هزینه­ های غیرمستقیم اقتصادی و اجتماعی آنها بسیار ناچیز است.

اختلالات روانی هزینه­ های غیرمستقیم از قبیل کاهش توان فردی، کاهش نیروی مولد جامعه، بار خانوادگی، آسیب­ های اجتماعی، افزایش میزان از کارافتادگی، کاهش نیروی مولد جامعه، کاهش مشارکت و سرمایه اجتماعی، افزایش انزوا و … را به جامعه تحمیل می­ کنند. در واقع اختلالات روانی، سطح کیفیت زندگی در جامعه را کاهش می­ دهند. به‌عبارت‌دیگر، اختلالات روانی به عنوان کندکننده حرکت جامعه در مسیر توسعه در نظر گرفته می‌شود.

از آنجا که مطابق آمارهای موجود، میزان اختلالات روانی و به‌طور خاص، افسردگی در ایران درحال افزایش است و از سویی هزینه های سرسام آور جلسات مشاوره روانشناختی افراد را از درمان دور کرده و اوضاع را پیچیده تر و سخت تر می سازد. لاجرم باید فکری به حال روح و روان مردم کنیم و لااقل کمتر آنها را در تنگناهای اقتصادی و اجتماعی تنها بگذاریم.


برچسب ها:, ,
تمام حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری عصر زنان محفوظ است