عصر زنان

برده داری مدرن در قالب تجارت تن

از آنجا که بیش از نیمی از مشتریان چنین بازاری، مردان متاهل هستند، بی گمان سیاست های فرهنگی در راستای تحکیم خانواده و البته تغییر نگاه ابزاری مرد به زن می تواند آسیب ها را تا حد زیادی مرتفع سازد.

به گزارش عصر زنان، امروزه فحشا یا روسپی گری در جهان به یکی از پر سود ترین تجارت ها تبدیل شده و در این میان کشور ما نیز از آفت ها و آسیب های این ناهنجاری در امان نیست.
در ایران نیز تن فروشی هرچند به لحاظ شرعی و عرفی با محدودیت های فراوانی روبروست، اما آمارها، خبر از نگران کننده بودن شیوع این آسیب اجتماعی در کشور دارد. هرچند در ایران آمار رسمی و تایید شده در این زمینه وجود ندارد، اما براساس آخرین آمارهای ارائه شده توسط کارشناسان، سن روسپی گری در ایران حدود  تا ۱۰ سال کاهش یافته و از سن ۲۰ سالگی به ۱۲ تا ۱۸ سالگی رسیده است.

روسپی گری پدیده‌ای بسیار پیچیده، چندبعدی، ناآشکار و تودرتوست که در جامعه ما به لایه‌های زیرین خزیده و به صورت گسترده در زیر لایه‌های عمیق نفس می‌کشد و به زیست خود به صورت قوی ادامه می‌دهد. پایین آمدن سن ورود به روسپی گری و مواجه شدن با روسپیان کودک و نوجوان و خطرناکی این سبک زندگی با پیوند جدایی ناپذیرش با بیماری‌هایی چون ایدز و حضور پررنگش به عنوان معضل اجتماعی که راهی برای انکار باقی نگذاشته، به ویژه در سال‌های اخیر توجه زیادی را به خود معطوف نموده و سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی را جهت مهار و کنترل به تلاش واداشته است. تلاشی که تنها زمانی مثمرثمر واقع می‌گردد که شناختی صحیح از این آسیب اجتماعی حاصل شده باشد. این پدیده همچنان دارای ریشه‌های ناشناخته ای است که مانع از ثمربخشی تلاش‌ها می‌گردد.
ناگفته پیداست، عواملی همچون اعتیاد، ازدواج های اجباری، بیکاری، زیاده خواهی و تنوع طلبی مردان، زندگی در محله های آسیب خیز، طلاق، وجود فضای یاس و ناامیدی بین جوانان، تعارضات خانوادگی، نبود امکانات برای ازدواج و تشکیل خانواده و ازدواج مجدد مردان از عوامل روی آوری زنان به پدیده تن فروشی است.

به طور کلی می‌توان این افراد را در طیف‌های مختلف طبقه‌بندی نمود:
ـ زنانی که به دلیل فقر اقتصادی به فحشا کشیده می‌شوند و مشکلات این شغل را تا یافتن کار مناسب تحمل می‌کنند.
ـ زنانی که در خانواده‌‌‌‌های فقیر متولد شده و پیشینه‌ای از فقر و بی‌سوادی دارند.
ـ زنانی که با جبر و بدون اختیار مجبور به فحشا شده‌اند.
ـ زنانی که داوطلبانه وارد این شغل شده‌و به دلیل خلأهای شخصیتی خشونت‌و بهره‌کشی اجتماعی را می‌پذیرند. این گروه توانایی، مهارت و هوش خود را دست کم گرفته و لذا طعمه‌ی خوبی برای قاچاقچیان محسوب می‌شوند.
ـ زنانی که دوران کودکی را با عدم موفقیت در رقابت با سایرین و کمبود حمایت و توجه از سوی والدین، معلمان و کارفرمایان پشت سرگذاشته‌اند.
ـ زنانی با بهره‌ی هوشی کم و دارای مشکلات جسمی و روانی که فحشا را راهی برای حضور در جامعه می‌بینند. این گونه زنان موارد خوبی برای دلالان نیستند.
ـ زنانی که فحشا را فعالیتی طبیعی ‌می‌دانند، این گروه شامل فاحشه‌هایی هستند که نسل در نسل این شغل را داشته و به خوبی از کار خود آگاهند، اعتماد به نفس خوبی دارند و در مقابل خطرات و مشکلات مقاومت می‌کنند.
ـ زنان زیبا و باهوش که با انگیزه‌ی کسب درآمد سرشار این شغل، مردان با نفوذ و ثروتمند را طعمه قرار می‌دهند. این گروه از روسپیان کوچکترین طبقه‌از شاغلین این حرفه را تشکیل می‌دهند که با قدرت انتخاب، به نوعی خود را از خطر مشکلات فحشا ر‌‌‌ها می‌کنند.

رابطه فقر زنانه با روسپیگری

در دهه های اخیر وضعیت زنان در جهان را با واژه «زنانه شدن فقر» توصیف می کنند.
صاحب نظران این وضعیت را ناشی از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی می بینند که قابلیت های محدود تری را در زنان نسبت به مردان جهت بیرون رفت از وضعیت فقر ایجاد می کند.
آنچه در آمارهای اقتصادی در رابطه با زنان مشهود است، این است که آنان همواره شانس کمتری از مردان برای مشارکت در بازار کار داشته اند.
یک کارشناس مسائل اجتماعی در حیطه مسئولیتش عنوان می کرد، حدود ۵۰ زن سرپرست خانواده با حقوق ۸۰۰ تا ۱/۵میلیون تومان به تفکیک زباله ها با دست اشتغال دارند.
به نظر شما زنی که مهارت ندارد، شغل مناسبی ندارد، در سایه فشارهای اقتصادی، نداشتن مهارت و دانش کافی و عدم توانمندسازی چگونه و از کجا امرار معاش خود و احیاناً فرزندانش را تامین کند؟
به طور کلی نگاه ابتدایی به وضعیت فعلی تجارت و برده‌داری مدرن نشان می‌دهد که اقتصاد عامل اصلی افزایش بهره‌کشی از زنان و کودکان بوده و هدف آن افزایش سرمایه در نظام‌‌‌‌های اقتصادی حاکم بر جهان است. لذا در مسیر رسیدن به منافع سودآور، قربانی شدن انسان‌‌‌ها امری طبیعی است.
از سویی عدم درک صحیح بسیاری از پدیده‌های مدرنیته و استفاده ناصحیح از رسانه‌ها و همچنین غفلت از ریشه‌یابی عمیق و درمان روحی و روانی زنان آسیب دیده و … موجب شده این آسیب به شکلی زیرزمینی و گسترده قشرهای گوناگون جامعه را درگیر کند به گونه‌ای که سن روسپی گری به نوجوانی و کودکی رسیده است.
پرواضح هست، در قوانین حمایتی خلا بسیاری داریم و به نظر می رسد، قانون در این زمینه پرقدرت عمل نکرده و قانون گذار ضمن اتخاذ موضع انفعالی، در انتظار وقوع جرم بوده تا به چاره اندیشی بپردازد.
خاطرنشان کنم، از آنجا که بیش از نیمی از مشتریان چنین بازاری، مردان متاهل هستند، بی گمان سیاست های فرهنگی در راستای تحکیم خانواده و البته تغییر نگاه ابزاری مرد به زن می تواند آسیب ها را تا حد زیادی مرتفع سازد.


برچسب ها:
تمام حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری عصر زنان محفوظ است