عصر زنان

دوگانگی تعاملی و محرومیت های مضاعف سهم نابینایان

به نظر می رسد بهبود وضعیت معلولان به طور کل و نابینابان به طور خاص، در گرو کنار گذاشتن رویکردهای پزشکی، خیریه ای و صدقه ای که مستلزم متفاوت انگاری معلولان، حذف، طرد، ترحم و کمک های پراکنده موضعی و کم اثر در مورد آن ها است.

به گزارش عصر زنان، ” برخورد افراد جامعه و سازمان ها با ما دوگانه است، یا ما را آنقدر باهوش و نخبه در نظر می گیرند و یا اینکه ما را کاملا ناتوان فرض می کنند که موجب می شه توانمندی هایمان دیده نشه و حد وسطی نیز وجود ندارد.”
معلولان از جمله نابینایان به لحاظ تاریخی، همواره در طول زندگی تبعیض ها و محرومیت های بسیاری از سوی جامعه متحمل شده اند که می توان نمود آن را در دسترسی برابر به امکانات، تسهیلات و فضاهای شهری ذکر کرد. در حقیقت این قشر از فرصت های برابر در زندگی برخوردار نبوده و زمینه مشارکت آنها در جامعه فراهم نیست و همان گونه که نمی توانند مانند سایر شهروندان در امور مربوط به تحصیل، اشتغال، اوقات فراغت و سایر فعالیت های جامعه مشارکت کنند؛ امکان دسترسی به اماکن و تسهیلات شهری، به عنوان یکی از بنیادی ترین حقوق شهروندی را نیز ندارند.
این در حالی است که امروزه معلولان در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا، در زندگی روزمره خود به نحوی عمل می کنند که گویی معلول نیستند، چرا که با رفتارهای تبعیض آمیز ناشی از موانع مصنوعی، نگرشی و … روبرو نمی باشند.
بنا بر اعتقاد مدافعان حقوق نابینایان بیشترین چالشی که این افراد با آن مواجهند، ناشی از محیط اطرافشان است و نه مستقیما ناشی از ناتوانی آنها. این تفکر بیانگر الگوی اجتماعی معلولیت است که با الگوی قربانی یا نیکوکارانه مغایرت دارد.
بسیاری از پیش فرض های فرهنگی شکل گرفته در مورد نابینایان، از منظر خود این افراد با واقعیت زندگی آنان تطابق چندانی ندارد. معلولیت امری اجتماعی است، اما عموم مردم آن را مسئله ای زیستی _ پزشکی می دانند و ناتوانی افراد دارای معلولیت را با نقصان جسمی آنان مرتبط می دانند.
در خصوص افراد نابینا به طور خاص علاوه بر پیش فرض های عام حوزه معلولیت، کلیشه ها و نگرش های قالبی مضاعفی نیز رایج است که منابع شناختی جامعه، آنها را گسترش داده است.
مواجهه مستقیم با نابینایان این امکان را برای برخی از افراد فراهم کرده که از آنان شناختی نسبی بدست آورند، اما حضور محدود افراد دارای آسیب بینایی در جامعه و مواجهه اندک مردم با این اشخاص موجب شده معرفت درستی درباره آنان شکل نگیرد. برخورد سطحی افراد با نابینایان، موجب شناختی مخدوش و گذرا می شود که بسیاری آن را به عموم نابینایان تعمیم می دهند.
در این میان حتی رسانه ها هم نتوانسته اند خوانشی واقعی از نابینایان ارائه دهند.
تصویر ارائه شده از افراد دارای معلولیت در رسانه ها منفی و نادرست است و رسانه با نمایش خشونت نمادین با معلولان، طرد اجتماعی آنها از سوی خانواده و اطرافیان، کلیشه سازی و استفاده از کم نمایی و به حاشیه راندن آنها، تصویری غیر واقعی از این گروه به نمایش می گذارد.
بازنمایی ضعیف نابینایان در رسانه، کلیشه هایی در ذهن عموم مردم ایجاد کرده که به بخشی از فرهنگ اجتماعی تبدیل شده است.
“نابینایی بخشی از ماست؛ نه رنجی برامون به حساب میاد، نه بهش فکر می کنیم، اما انگار جامعه وظیفه خودش می دونه مدام به ما یادآوری کنه که نابینا هستیم و انگار یه چیزی کم داریم.”
اولین موضوعی که افراد دارای آسیب بینایی در سنین کودکی با آن رو به رو هستند، فهم و ادراک پدیده نابینایی به عنوان مقوله ای طبیعی است. در واقع این افراد تا زمانی که از سوی اجتماع در تنگنا قرار داده نشده اند، مانند دیگران زندگی می کنند. به تدریج و با گسترش دامنه فعالیت های اجتماعی و افزایش کنش های میان فردی ، موقعیت های جدیدی خلق می شود که در آن محدودیت هایی برافراد دارای آسیب بینایی تحمیل می شود و به تدریج تفاوتی میان خود و دیگران احساس می کنند‌.
یکی از مهمترین دغدغه های افراد نابینا و کم نابینا در جهان امروز نگرش، نگاه و نحوه برخورد سایر افراد جامعه با آنهاست. نابینایان مانند دیگران حق دارند یک زندگی عادی داشته باشند و از زندگی خویش لذت ببرند ولیکن جو فرهنگی و اجتماعی موجود این اجازه را از آنها سلب می کند و صرفا آنان را با ناتوانایی هایشان فارغ از مهارت و استعدادهایشان نگاه می کند.
در کنار این مشکل فرهنگی، فقدان و کمبود امکانات در کشور، آنها را از حداقل حقوق شهروندی محروم می سازد.
یکی از نمونه های بارز و عینی در این زمینه مشکل تردد و نامناسب بودن معابر و فضاهای عمومی برای این افراد است که باعث مشکلات فراوانی می شود که بعضا ترجیح می دهند کمتر از خانه خارج شوند.
تجربه رفت و آمد آنها تجربه ای متفاوت و بسیار پرزحمت، پراسترس، زمان بر، انرژی بر و هزینه بر است ؛ علاوه بر این امکان دسترسی و بهره مندی مستقل نابینایان به غالب اماکن و تسهیلات شهری ولو در سازمان ها و ستادهای مرتبط با معلولین میسر نیست.
افراد نابینا و کم بینا نیاز به استقلال و خود شکوفایی دارند و این در وهله ی اول در گرو نگاه سالم خانواده و سایر اعضای جامعه به آنها و در مرحله بعد مستلزم برنامه ریزی های اساسی در زمینه فرصت های آموزشی و شغلی است. با فراهم شدن این بسترها، نابینایان به عنوان بخشی از جمعیت کشور با خودباوری بیشتری در جامعه حضور پیدا خواهند کرد و پر واضح است عدم حضور این افراد برای کشور تبعات سنگینی را به دنبال دارد. البته این مسئله به ضعف و ناتوانی افراد نابینا بر نمی گردد، بلکه به ضعف برنامه ریزی ها در سطح کلان و ساختاری بر می گردد که نتوانسته است با برابر سازی فرصت ها و توجه به حقوق انسانی زمینه مشارکت همه اقشار جامعه را فراهم سازد.
به نظر می رسد بهبود وضعیت معلولان به طور کل و نابینابان به طور خاص، در گرو کنار گذاشتن رویکردهای پزشکی، خیریه ای و صدقه ای که مستلزم متفاوت انگاری معلولان، حذف، طرد، ترحم و کمک های پراکنده موضعی و کم اثر در مورد آن ها است.
همچنین با به رسمیت شناختن آنها در همه زمینه ها و اصلاح ساختارهای شناختی، نگرشی، حقوقی، قانونی، تجهیزاتی و فیزیکی در جامعه، نابینایان می توانند دارای حقوق انسانی برابر شوند.

– مهدیه ملک شیخی تحلیلگر مسائل اجتماعی


برچسب ها:
تمام حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری عصر زنان محفوظ است