عصر زنان

تجربه زیسته خواهران از ترک تحصیل زودهنگام و ازدواج نابهنگام

لیلا فقط ۱۶ سال دارد که داستان ازدواج‌هایش غم‌انگیز‌تر از خواهرش است: «۱۰ ساله بودم. عاشق درس و مدرسه. در همان سن خانواده‌ام به زور شوهرم دادند.

به گزارش عصر زنان، دلتنگ درس، مشق و شیطنت‌های گاه و بی‌گاه همکلاسی‌هایش است. دلش می‌خواست مثل هم‌سن و سال‌هایش تبلتی داشت و درس و مشق مدرسه‌اش را مجازی پیگیری می‌کرد یا حداقل کرونا نمی‌آمد و او هم می‌توانست هر روز صبح راهی مدرسه‌اش شود، اما امان از این کرونا و روز‌های خاکستری بعدش. همان روز‌های اولی که آموزش مجازی شد، مینا نه تبلتی داشت و نه گوشی هوشمندی.
برای همین در خانه ماند و به مادرش کمک کرد. هر روز صبح از خواب بیدار می‌شود، از برادر کوچکش مراقبت می‌کند و مسئولیت شست و‌شو و جمع و جور کردن خانه هم با اوست.
چند وقتی گذشت تا اینکه چند ماه پیش پدر و مادرش او را به عقد پسرعموی ۱۸ ساله‌اش در آوردند. حالا مینای ۱۴ ساله که تا همین پارسال دانش‌آموز کلاس هفتم بوده، منتظر است تا برایش مراسمی بگیرند و راهی یزد محل زندگی همسرش شود. مینا درباره درس و مشقش، چنین می‌گوید: «درس خواندن رو خیلی دوست دارم. دلم می‌خواست می‌توانستم که درس بخوانم، درسم هم خوب بود، پارسال معدلم ۱۸ شد، اما وضع مالی مان خوب نیست. گوشی هم نداشتم. برای همین دیگر خانه ماندم و چند ماهی هست که با پسرعمویم عقد کردم.»
مینا تک‌دختر این خانواده نیست. او یک خواهر بزرگتر به‌ نام لیلا دارد.
لیلا فقط ۱۶ سال دارد که داستان ازدواج‌هایش غم‌انگیز‌تر از خواهرش است: «۱۰ ساله بودم. عاشق درس و مدرسه. در همان سن خانواده‌ام به زور شوهرم دادند. دوست نداشتم که شوهر کنم، اما نگذاشتند به مدرسه بروم. تا سن ۱۳ سالگی نامزد بودم که نتوانستم با او زندگی کنم. خیلی کتک می‌زد، پول بهم نمی‌داد و معتاد بود. خانواده‌ام طلاقم را گرفتند و بعداز دو سال، دوباره من را شوهر دادند و حالا ۶ ماهه که عقد کرده‌ام.»
لیلا دیگر علاقه‌ای به درس خواندن ندارد. او روز‌های سختی را پشت سر گذاشته که شرایط روحی اش را به‌هم ریخته است. او می گوید: «اصلاً مغزم نمی‌کشد که درس بخوانم. اعصابم به‌هم ریخته و حالا قرص اعصاب استفاده می‌کنم. چهار کلاس بیشتر درس نخواندم. نوشتن را هم بلدم. من دیگر نمی‌توانم درس بخوانم. واقعاً نمی‌توانم.»


برچسب ها:
تمام حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری عصر زنان محفوظ است