«خرج و مخارجم رو پسر کوچکم می ده، الان سه سالی میشه همسرم از دنیا رفته، او بازنشسته نبود؛ من طی این همه سال زندگی، چیزی از خودم ندارم». «من بیماری قند دارم، باید حواسم به غذا باشه ولی خب نمی دونم چی باید بخورم، چی نخورم، کسی هم نیست کمکم کنه. سواد ندارم که یاد بگیرم، تو اجتماع هم نبودم. چون سواد ندارم قرص هام رو هم نمی تونم درست بخورم». پای صحبت زنان سالمند که بنشینید، هرکدام روایت های از این دست دارند.