پیام جامعه به وضوح این است که تنها مادران شاغلی را تحمل میکند که بهای کار خود را بپردازند، مرخصی زایمان یا تلفیق مادر بودن با شاغل بودن هنوز یک حق اساسی تلقی نمیشود؛ هرچند که خانوادههای بسیاری در حال حاضر برای دور نگه داشتن خانواده از فقر به درآمد مادر تکیه دارند.
به گزارش عصر زنان، حتماً شما هم بارها با زنانی که به تازگی مادر شدهاند و ناگزیر با اشک و آه عطای شغلشان را به لقایش بخشیدهاند، برخورد داشته اید.
مادر جوانی چنین تعریف میکرد: پس از سالها تلاش و کار مداوم و کسب سابقه کار قابل قبولی، تصمیم گرفتم مادر شوم. تا یکی دو هفته نیز به تولد نوزاد مانده بود، در محل کار خود حاضر شدم، سرانجام کودکم به دنیا آمد و سپس ۹ ماه مرخصی زایمان به سرعت و با فراز و نشیب بسیار سپری شد.
اکنون وقت آن رسیده بود که روال کار پیشینم را دنبال کنم. به محل کار خود باز میگردم و تنها تغییری که کرده ام، اینکه امروز یک مادر شده ام.
آه نه … چیزهایی را که میشنوم و میبینم را به سختی باور میکنم. مانند دوران کودکی که چند روزی به دلیل بیماری از مدرسه غیبت کرده بودم، امروز در محل کار جایم را گرفته بودند و جایگزین انتخابی هم قرار نبود پستش را به صاحب قبلی اش بازگرداند.
جالب اینکه بسیاری از همکاران را که میدیدم، ارتقا یافته بودند و عجیب آنکه برایم پستی بسیار پایینتر از موقعیت شغلی قبل از مادر شدنم در نظر گرفتهاند. به راستی به خاطر مادر شدن مجازات شده ام؟
شرایط نگهداری کودک در نزدیکی محل کارم را که جویا میشوم، در مییابم؛ علی رغم سازمان عریض و طویلی که در آن مشغول به کار هستم؛ حتی اتاق کوچکی نیز برای نگهداری کودکان زیر یک سال مهیا نشده است. مراکز نگهداری از کودک نیز که هزینههای سرسام آورشان بیش از دو سوم حقوق ماهیانهام را میبلعد و البته که کمک هزینهای که ماهانه در حمایت از مادران جهت نگهداری کودک در خارج از محل کار مادر به او تعلق میگیرد؛ حتی گوشه کوچکی از هزینه های مهد کودک را هم پوشش نمیدهد.
بدیهی است؛ چنانچه کارفرمایان ذرهای رفتار خصمانه نسبت به مادرانی که کار میکنند، داشته باشند؛ بازگشت زنان به کار پس از مرخصی زایمان میتواند بینهایت مشکل باشد. بیشتر مادران در ابتدا احساسات متفاوتی دارند: خوشی و شعف بازگشتن به سر کار، از طرف دیگر ناآرامی به خاطر اینکه در کنار فرزندان خود نیستند.
چنانچه زنی پس از زایمان هنگام بازگشت به کار خود مورد استقبال قرار گیرد، احتمال زیاد دارد که احساس کند بازگشت او به نفع کودک اوست. اما اگر متوجه شود که در غیاب وی میزش را بردهاند و مسئولیتهایش به شخص دیگری محول شده است و از نظر موقعیت شغلی بسیار تنزل یافته، آن وقت ممکن است شک کند، آیا به عنوان مادر بچه کار درستی انجام میدهد یا خیر؟ آیا درست است در جایی که من را نمیخواهند بمانم؟
تعداد مادران شاغل که صاحب فرزندان زیر ۵ سال هستند، هر ساله افزایش مییابد، ولیکن هیچ تغییری که متناسب با این رشد باشد در تامین و ایجاد مهد کودک ها به وجود نیامده است.
لذا پیام جامعه به وضوح این است که تنها مادران شاغلی را تحمل میکند که بهای کار خود را بپردازند، مرخصی زایمان یا تلفیق مادر بودن با شاغل بودن هنوز یک حق اساسی تلقی نمیشود؛ هرچند که خانوادههای بسیاری در حال حاضر برای دور نگه داشتن خانواده از فقر به درآمد مادر تکیه دارند.
با این حال جامعه نه به مادر کمک میکند تا کار کند. نه کمک میکند تا احساس کند حق چنین کاری را دارد.
زنان در هنگام کار چون نمیتوانند وقت بیشتری را با فرزند خود بگذرانند، فکر میکنند که مادر خوبی نیستند، احساس گناه میکنند و از طرفی چون دارای فرزند هستند، از اینکه سخت کار نمیکنند، احساس عذاب وجدان میکنند. در هر دو بخش مادران شاغل احساس میکنند شایستگی لازم را ندارند، در مورد آنها مصالحهای صورت گرفته است.
زمانی، نقش زنان مشخص و تقسیم شده و مورد احترام بود؛ اما اکنون زنان در افسانهها و حقایق ناقصی سردرگم شدهاند، به طوری که هر راهی را که انتخاب کنند، زنان نمیتوانند آن را انجام دهند.
مادرانی که کار خود را به خاطر بچهدار شدن ترک نمیکنند، خودخواه تلقی میشوند، چون میخواهند همه چیز را با هم داشته باشند. از طرف دیگر کسانی که فکر میکنند یک زن صرف نظر از دشواریهای مادر شدن باید شغل و استقلال خود را حفظ کند، مادران تمام وقت را آدمهای احمق یا ایثارگر تصور میکنند.
همان طور که پیش تر گفته شد؛ بسیاری از زنان پس از یک سال از زایمان فرزندشان تصمیم میگیرند، به شغل قبلیشان بازگردند. در حالی که به یک شغل سطح پایینتری گمارده و تنزل داده شده اند. این در حالی است که بسیاری از زنان پس از تولد بچهشان در صورتی که بخواهند موقعیت شغلی و درآمدشان را حفظ نمایند؛ ناگزیند فورا به کار تمام وقت خود بازگردند.
پر واضح است؛ اکنون زنان جوان کار میکنند، آنها در بیشتر عمر خود کار کرده و از استقلال لذت برده و نیز از مواهب زندگی استفاده میکنند و ناخواسته و ندانسته ما زنان را پیوسته به جرم مادر شدن مجازات می کنیم.
چنانچه فرهنگی داشتیم که در آن زنان بچهدار با کار خود احساس راحتی و آرامش میکردند؛ آن وقت شاهداین بودیم که زنان قادرند در یک زمان بیش از یک نقش را ایفا کنند، که هم مادر باشند، هم کار کنند و هم عاشق خانوادهشان باشند.
اگر به خاطر جامعهمان نبود؛ یعنی اسطورههایی به قدمت عمر انسان که با این قابلیت مخالفت و در مقابل آن مقاومت میکنند، آنها میتوانستند همه این خصوصیات را با هم داشته باشند.