این انتظار که مادر در رابطه با فرزندانش نقش پرورشی و پدر نقشی دورادور داشته باشد، منصفانه نمیتواند باشد.
به گزارش عصر زنان، در جامعه از مادر انتظار میرود که پس از تولد فرزند او را رشد دهد. از این رو تربیت فرزندان، رسیدگی به امور منزل و برقراری آموزش در منزل بر عهده مادر است. این توقع از مادران شاغل و مادران خانهدار یکسان است.
این انتظار که مادر در رابطه با فرزندانش نقش پرورشی از این دست و پدر نقشی دورادور داشته باشد، منصفانه نمیتواند باشد.
یک خانم متاهل و دارای دو فرزند این گونه بازگو می کرد: «ساعت صبح بیدار میشوم. صبحانه و ناهار همسرم و فرزندانم را آماده میکنم. بچهها را راهی مدرسه کرده و خودم نیز سر کار میروم. ساعت ۴ که برمیگردم، بلافاصله به آشپزخانه میروم، غذا میپزم و کارهای خانه و بچهها را رسیدگی میکنم. همسرم که از سر کار برمیگردد، به طور معمول تلویزیون می بیند و استراحت میکند. اما من تا ساعت ۱۲ شب سر پا هستم و آخرین نفر هم میخوابم».
در واقع روز کاری مادر بیپایان است.
در حالی که ما از خانواده متقارن صحبت میکنیم؛ ولیکن آنچه در عمل میبینیم، تقارن ناچیزی است. زمانی که زوجی بچهدار میشوند، معمولا این زندگی مادر است که دستخوش بیشتربن تغییر می شود و به رغم برخی شرایط موجود در قانون حمایت از اشتغال از جمله مرخصی زایمان بیشتر مادران پس از فرزنددار شدن کار خود را ترک میکنند.
سپردن کودکان فقط به دست زنان لزوماً بهترین یا طبیعیترین راه انجام کارها نیست. در واقع نه پدر و نه مادر و کودک در جامعهای که از مادر انتظار دارند در خانه به تنهایی از کودک مراقبت کند، از این وضعیت سود نمیبرند. چرا که مادر آسیب میبیند؛ زیرا از رشد بسیاری از تواناییها و ابراز جنبههای مختلف شخصیت خود ناتوان میماند.
البته در این میان برخی پدرها ممکن است تمایل داشته باشند در نگهداری از فرزند خود با همسرشان همکاری کنند، اما دوست داشتن و لذت بردن از بچهداری «زنانه» تلقی شده و چنین مردانی احتمالاً ناچارند با اندکی تمسخر به ویژه از سوی مردان دیگری که دید گاههای متفاوتی دارند کنار بیایند.
آنچه واضح و مبرهن است؛ آنکه جامعه ما نیاز به یک تغییر اساسی در نگرش فرهنگی دارد تا مردان نیز مجال آن را داشته باشند که والد موثر و کارآمدتری باشند. پدرانی که در ساعات معقولی میخواهند دست از کار بکشند تا به خانه بروند و فرزندان خویش را ببینند و در تعلیم و تربیت فرزندان خود بیش از تنها نان آور بودن خانواده تاثیرگذار باشند.
با توجه به دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی که در جامعه در حال وقوع است، نمیتوان انتظار داشت که فرصتهای به دست آمده در نهادهای فرد محور مانند تحصیلات و اشتغال معکوس شود و حضور زنان در این زمینهها کمتر گردد؛ بلکه روز به روز تقاضای زنان برای ورود به عرصههای اجتماعی فزونتر میشود. از سوی دیگر با محدود شدن شبکههای اجتماعی واقعی «پدر،مادر، خویشاوندان» میزان حمایتهای صورت گرفته توسط این شبکهها کاهش مییابد، در این صورت مشارکت بیشتر مردان در امور خانه، ارتباط بیشتر و بهتر پدر و فرزندان می تواند راه گشا باشد.
مشارکت بیشتر در خانواده ضمن افزایش همدلی و محبت، از بار فشار مضاعف بر زنان می کاهد.