شاخص ترین علت بیکاری زنان تحصیل کرده، ناشی از فرهنگ حاکم بر جامعه است. جامعه ی مرد سالار که اشتغال زنان را جدی نمی گیرد، چراکه جایگاه زن تنها در خانه تعریف شده و از سوی دیگر برای عموم جامعه نیز اشتغال مردان اهمیت بیشتری دارد.
به گزارش عصر زنان، دختری که مدتی از فارغ التحصیلی اش می گذشت، عقیده داشت، “به نظر من اکنون دیگر مدرک داشتن یک ارزش جهت جذب بازار کار به شمار نمی رود، چرا که تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی آنقدر زیاد است که در هر رشته ای هزاران جوان بیکار داریم و تنها کسانی جذب بازار کار می شوند که خیلی خوش شانس باشند و گرنه یا باید بیکار بمانند و یا دنبال شغل آزاد، که آن هم سرمایه می خواهد. من خودم همکلاسی های پسری توی کلاس داشتم که چاره ای جز مسافر کشی ندارند . پسرها حداقل این انعطاف پذیری شغلی را دارند من چکار کنم؟ و این واقعا دردآور است که نمی توانیم در رشته تخصصی خودمان مشغول به کار شویم و این همه تلاش و درس خواندن هیچ. متاسفانه جز احساس حقارت برای ما چیزی نداشت”
آنها به دانشگاه میروند تا بخت و اقبال خود را برای یافتن کار بهتر بیازمایند، اما همان طور که زبان آمار گویاست، پس از فارغالتحصیلی نیز بازار کار چندان روی خوشی به آنان نمینمایاند.
مسأله بیکاری، با توجه به پیامدهای آن در ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای کلیه آحاد جامعه نگران کننده است، با این همه، به دلیل سرمایه گذاریهای انجام شده از محل منابع ملی برای تربیت نیروی انسانی متخصص در کشور و عدم جذب آنها در بخشهای مختلف اقتصادی، پیامدهای بسیار وسیع تری را به دنبال خواهد داشت. در این میان بیکاری زنان تحصیلکرده دانشگاهی که نقش مادری و همسری خود را باید به بهترین وجه ایفا کنند، بیشتر نمود پیدا میکند.
در سال های اخیر بسیار شنیده ایم که دختران بیش از پسران متقاضی نشستن بر کرسی های دانشگاهی جهت ادامه تحصیل هستند؛ چنانچه این تغییر در ترکیب جنسی جمعیت دانشگاهی را به عنوان شاخصی برای توسعه در نظر بگیریم، به بیراهه رفته ایم؛ زیرا واکنش صحیح تصمیم گیران فردی به وضعیت نابسامان بازار کار دانش آموختگان دانشگاهی است که هزینه فرصت ورود پسران به دانشگاه را افزایش داده و از این رو عرصه تحصیلات، به دختران واگذار گردیده است .
با وجود این تغییر در ترکیب جنسی دانشگاه ها در صورتی که بسترهای فکری و اجتماعی لازم برای حضور همه جانبه زنان در حیطه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی و در تمامی مناصب شغلی فراهم نشود، در آینده ای نه چندان دور شاهد افزایش هرچه بیشتر عدم استفاده بهینه از سرمایه انسانی به عنوان یکی از منابع تولید خواهیم بود.
در این میان گروهی از افراد جامعه اذعان دارند، در بازار کار فعلی ایران، تحصیلات عالیه نتوانست برای جوانان اشتغال به همراه بیاورد و امروزه جمعیت بیکاران تحصیل کرده کشور بیشتر شده است. تعجب برانگیز اینکه با وجود بروز بحران بیکاری برای افراد دارای تحصیلات عالی، روند پذیرش دانشجو در دانشگاه ها همچنان ادامه دارد و دانشگاه ها برای ترغیب جوانان به درس خواندن مسابقه گذاشته اند.
سوال اساسی اینجاست، آیا جامعه فضایی مناسب برای حضور زنان ایجاد نکرده است یا زنان تنها میل به تحصیل دارند؟
با توجه به میزان روزافزون حجم جمعیت زنان دارای تحصیلات بالا میزان بیکاری نیز در حال افزایش است، زیرا شرایط حضور این جمعیت در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی فراهم نشده است.
توزیع نادرست مشاغل
ذهنیت های فرهنگی موجود، طرز تلقی زن از خود و جامعه از زن، اغلب مانع ورود زنان درکلیه فعالیت های اقتصادی و تصمیم گیری شده است و اقتصاد کشور با ساختار فعلی قادر به ایجاد فرصت های شغلی جدید برای زنان در همه عرصه های فعالیت نیست. محدودیت تنوع شغلی در میان زنان دارای آموش عالی سبب گردیده که تراکم حضور زنان تحصیل کرده در جامعه در زمینه فعالیت های آموزشی و بهداشتی باشد.
در جامعه کنونی بخش عمدهای از جمعیت کل زنان تحصیل کرده در بخش های آموزش و بهداشت اشتغال دارند، اما در اغلب زمینه های دیگر فعال نیستند.
در شرایطی که مشاغل به دو گروه زنانه و مردانه تعریف و اجرا می شود، چه انتظاری میتوان داشت که زنان بدون سرمایه بتوانند به جز بخش آموزش و بهداشت که بیشتر دولتی است و بخش کشاورزی در حوزه های دیگر از جمله زمینه فنی فعالیت کنند.
از آنجا که سطح بالاتر تحصیلات منجر به سطح بالاتر مشارکت و اشتغال زنان نشده است، پس آشکارا موانع دیگری نیز وجود دارد که لازم است از میان برداشته شود. در زمینه تحصیلات، کمبود امکانات آموزشی فنی و حرفه ای برای زنان یک مقوله مهم است. همچنین آموزش حین کار برای زنان از دیگر مقولاتی است که باید در کانون توجه قرار گیرد. از منظری دیگر مهم ترین مانع برای مشارکت زنان را شاید بتوان قوانین و مقرراتی دانست که هم اکنون برای اشتغال زنان وجود دارد.
از منظری دیگر، به نظر می رسد که اقتصاد غیررسمی در تولید و فروش و خدمات شخصی بیش از هر زمان دیگری برای زنان، فرصت شغلی فراهم کرده است. این فرصت ها در خوش بینانه ترین حالت ممکن، شاید پاسخگوی زنان کم درآمدی باشد که چاره ای جز تن دادن به شرایط این نوع مشاغل ندارند، که اغلب زنان سرپرست خانوار در زمره این گروه هستند. ولیکن بخش صنعت همه این سال ها قدرت زیادی در جذب نیروی کار زنان نداشته است.
جامعه ما، جامعه ای مردسالار است. چرا که هنوز هم از سوی مردان می شنویم که عقیده دارند زنان سهم اشتغال ما را تصاحب می کنند.
فرهنگ مردسالاری اکثریت قریب به اتفاق سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان که شایسته سالاری را به فراموشی می سپارند، سبب گشته بسیاری از زنان توانمند ایرانی سال ها در دست یافتن به شغلی متناسب با علایق، تحصیلات، شان و جایگاه اجتماعی خود ناکام باقی بمانند.
قبل از اینکه توانایی، هوشمندی و کارایی یک زن مد نظر قرار گیرد، جنسیت اوست که توانایی اش را تحت پوشش قرار می دهد و با توجه به اینکه همگام با مردان در مراکز آموزش عالی تحصیل میکنند، ولیکن پس از فراغت از تحصیل، در راهیابی به بازار کار و استخدام از سوی کارفرمایان با دیده اغماض نگریسته می شوند و مورد تبعیض قرار می گیرند.
از سوی دیگر با وجود کمی عادلانهتر شدن محیط های کاری به لحاظ جنسیتی هنوز هم تعداد زنان در مشاغل مهم مدیریتی بسیار اندک و در مقایسه با کشورهای توسعه مانده جا مانده است.
حتی تصمیم برخی زنان کارا و شایسته برای خانه نشینی به دلایل مختلفی چون مخالفت همسر یا عدم نیاز مالی باعث شده است، نرخ مشارکت اقتصادی زنان بسیار کمتر از مردان باشد.
بنابر آنچه گفته شد، شاخص ترین علت بیکار ماندن زنان تحصیل کرده، ناشی از فرهنگ حاکم بر جامعه است. جامعه ی مرد سالار که اشتغال زنان را جدی نمی گیرد و جایگاه زن در این جامعه تنها در خانواده تعریف شده و از سوی دیگر برای عموم جامعه نیز اشتغال مردان اهمیت بیشتری دارد.
بدیهی است؛ امروز باید در جهت رفع موانع و محدودیت های فرهنگی، اجتماعی، عرفی و ایجاد بسترهای لازم برای حضور همه جانبه زنان در عرصه فعالیت های اقتصادی اقدام نماییم.
– مهدیه ملک شیخی تحلیلگر مسائل اجتماعی