به رغم اینکه ساختار تحصیل در بسیاری از رشتهها زنانه است، اما ساختار شغلی کاملا مردانه است و دسترسی زنان به مشاغل سطح بالا یا کاملا مسدود و یا بسیار محدود است.
به گزارش عصر زنان، طی سالیان متمادی که دولتمردان مختلف بر مسند کار نشستند همچنان از نیازها و خواستههای زنان به عنوان اولویتهای جامعه نام برده نشده است.
ابتدای امر باید بپذیریم اصولا مسئلهای وجود دارد؟ آیا دیدگاههای زنان نیز به حساب میآید؟ سپس به بخش سخت ماجرا میرسیم که هر جا صحبت از آحاد جامعه شد، ناخودآگاه زن و مرد هر دو در قالب انسانهای آن جامعه در ذهنمان ترسیم شود.
در کارزار انتخاباتی، زنان حداقل نیمی از رای دهندگان را به خود اختصاص میدهند و در تریبونهای مختلف با دیدگاهها و سلایق متفاوت و گاه حتی چهرههایی که تا پیش از این در نگاه جامعه ناهنجار تلقی میشد، از زنان بهره برداری میگردد تا با ترغیب قشرهای مختلف مردم برای حضور در پای صندوقهای رای، تنور انتخابات گرمتر شود، اما متاسفانه پس از انتخاب اصلح، ناگهان زنان دوباره روانه پستوی فراموشی شده و نادیده انگاشته میشوند.
مباحث زنان به دلیل حساسیت فراوان و قابلیت افراط و تفریط در آن، همواره دستاویز مناسبی برای جذب آرا و زمینهای فراهم برای ارائه شعارهای جالب در ایجاد همراهی مردمی است.
مردان در مقابل خواستههای سیاسی زنان ایستادگی میکنند. از این رو، اعمال قدرت در برخی از سازمانها به صورت تصمیم گیری پنهان و از طریق آرایش صحنه توسط فاعلان قدرت (مردان) بر مفعولان قدرت (زنان) است. فاعلان قدرت منافع و خواستههای مفعولان قدرت را در نظر نمیگیرند، بنابراین خواستههای آنها اصولا در نظام سیاسی مطرح نمیشود و مادامی که نیازهای زنان از درجه اهمیت ساقط باشد، مشارکت زنان در سطوح عالی مدیریتی نیز نمود پیدا نخواهد کرد.
به رغم اینکه ساختار تحصیل در بسیاری از رشتهها زنانه است، اما ساختار شغلی کاملا مردانه است و دسترسی زنان به مشاغل سطح بالا یا کاملا مسدود و یا بسیار محدود است؛ بنابراین زنان عمدتا در مشاغل سطح پایین، کم درآمد، و یا نیمه وقت قرار داده میشوند؛ امکانات زیر ساختی برای حمایت از کارکردن آنها یا اصلا وجود ندارد و یا با چالشهایی اساسی همراه است. در طرح مسائل زنان در برنامههای توسعه، زمانی که به مقولهای مانند مشارکت زنان در امور اجتماعی یا فرهنگی میرسیم، نه راهکاری برای تحقق آن مطرح و نه سازمانی برای رسیدگی به آن مامور میشود و این امر نشان گر آن است که ذکر مسائل زنان به نوعی، صورت توصیهای و غیرعملیاتی دارد.
واقعیت امر این است که جامعه ایران فاقد یک نگاه و الگوی بنیادین، جامع نگر، اصول گرا، روش مند، روزآمد و کارآمد نسبت به ارتقای حقوق و منزلت سیاسی و اجتماعی زنان در این برهه است.
آنچه مسلم است، نیمی از مجموعه داراییهای انسانی جامعه، نزد زنان است و زمانی یک تصمیم میتواند موفق باشد که با استفاده از این سرمایه انسانی واز حداکثر مشارکت برخوردار شود. از این رو، شناخت توانمندی و پتانسیلهای بالقوه زنان و بهره وری و به فعلیت در آوردن آن نه تنها برای حفظ مصالح زنان مفید خواهد بود که مهمتر و حیاتیتر از آن برای حفظ مصالح جامعه است.
رویکرد حل مسائل زنان سرپرست خانوار نیز در بیشتر برنامهها شامل ارائه کمکهای مستقیم و نقدی است. البته گاهی نیم نگاهی به توانمند سازی زنان نیز وجود داشت است و سعی شده بر رشد قابلیتهای زنان برای مواجهه با مشکلاتشان تاکید شود. شایسته است راهکارهای توانمندسازی زنان با در نظر گرفتن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه متخصصانه و مسئولانه لحاظ شود.
بدیهی است نگاه به زنان سرپرست خانواده به عنوان آسیب مطلوب نخواهد بود، چراکه این بخش مهم اقتصادی و اجتماعی کشور با داشتن ظرفیتهای بالا در صورت توان افزایی میتوانند به رشد و توسعه کشور کمک کنند.
امروزه بحث خشونت علیه زنان خصوصا در فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی چالش جدی است که معمولا از نظرها پنهان میماند. به طور یقین، در جامعهای که برای دستیابی به توسعه تلاش میشود، شرط اولیه آن تحقق عدالت اجتماعی است که این مهم بدون توجه برابر به زنان و مردان و استیفای حقوق و بهبود شرایط زنان ممکن نخواهد بود.
به نظر میآید بهترین راهکار، توجه به مسائل زنان در همه برنامههای کشوری است و نه جداکردن امور زنان و واگذاری آن به یک نهاد زنانه خاص. شایسته است در هر بخشی از برنامههای توسعه و در تدوین مواد قانونی مختلف، چگونگی مشارکت زنان نیز مشخص شود تا از این طریق تمام دستگاهها و نهادهای کشور در برنامههای مربوط به خود، زنان را در نظر داشته باشند و با استفاده از این راهکار، زنان مستقیما میتوانند در همه مسائل کشور دخیل باشند و سهم خود را در فرآیند توسعه کشور به انجام رسانند.
در پایان لزوم پرورش نسل جستجوگر و پویا بر کسی پوشیده نیست و شاید خواستهای دور دست به نظر آید، اما چنانچه دولت تازه نفس سیزدهم یکی از دغدغه هایش گنجاندن کتاب به عنوان منبع آگاهی بخش در سبد خانوادهها باشد، انتظار میرود زنان کتابخوان در کنار مردان اهل مطالعه، فرزندانی خردمند رشد و پرورش دهند.
– مهدیه ملک شیخی تحلیلگر مسائل اجتماعی